شطرنج با ماشین قیامت

 

حبیب احمد زاده

 

انتشارات سوره مهر

خوب همونطور که از انتشارات کتاب می شه حدس زد کتاب راجع به جنگ ایران و عراق است . عراقی ها یک دستگاه رادار فرانسوی سامبلین را در اختیار گرفته اند که با دقت بسیار زیاد محل آتش ایرانی ها را محاسبه می کند و بعد بلافاصله ان محل توسط عراقی ها منهدم می گردد . ایرانی ها دو راه پیش رو دارند قرار است تا دو روز دیده بان ها تمام تلاش خود را بکنند و رادار را پیدا کنند و در صورت عدم موفقیت آنها ،دو نفر باید داوطلب شده و با نقشه مرگ باری رادار یا همان ماشین قیامت را گول بزنند . در داستان همراه دیده بان ۱۷ ساله ای هستیم که طی یک دو روز مشغول این عملیات می باشد و با آدم های مختلفی نیز سر و کار پیدا می کند .

داستان ساده است اتفاق خاصی توش نمی افته دیده بانی که توی یک شهر جنگ زده از بالای یک پشت بوم باید یک رادار را پیدا کنه و پیام هایی را مخابره کنه اما خیلی روان نوشته شده جوری که با همه سادگی دلتون نمی خواد کتاب را زمین بذارید . یک جورایی محیط گرمه و پرکشش . مثل اکثر داستان های جنگی هم دوباره با یک عالمه ادم خوب و فرشته خصال رو به رو هستیم و همون سمبل ها نخ نما اما انصافا در حدی نیست که لج آدم را در بیاره . کتاب متوسطی هست مهم ترین نقطه قوتش روونی دست نویسنده است متن اصلا سکته نداره و خیلی هماهنگ پیش می ره .به هر حال به نظرم زیباترین کتاب جنگی "عقرب روی پله های راه اهن در اندیمشک" هست که به جنگ به دید جنگ نگاه کرده نه دفاع مقدس و همین طور هنر و سبک نویسندگیش هم عالیه. اما جدا چه جوونهایی توی جنگ از دست رفتن . واقعا کم نبودن نوجوان هایی در همین سن و سال ۱۷ و ۱۸ با جسارت به میدون جنگ می رفتن.....

در دهمين دوره از جايزه كتاب سال دفاع مقدس این کتاب را شایسته تقدیر شمردند و در سال ۸۵ برنده جایزه ادبی اصفهان شده . اقای احمد زاده هم فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر تهران هستند و در زمینه مستند سازی هم فعالیت های داشتند.

 

قسمت های زیبایی از کتاب

دنیا تا ابدالدهر بر همین منوال می چرخه. ما ساختیم اون ها نابود کردن . اون ها توپ می آرن حضرت عالی نابودش می کنی . رها کن آقا این مسخره بازی را !

 

همین! می کشنت یا می کشی! اون ها مهر ی کشتن . جناب عالی هم مهره ی کشتن . یک شطرنج مسخره! دو دسته ی بدبخت مجبور!