دختر عموی من راشل/دوموریه

دختر عموی من راشل

 

دافنه دوموریه

داریوش شاهین

 

انتشارات مدبر

فیلیپ که از بچگی یتیم بوده با عموزاده اش آمبروز زندگی می کند آمبروز به او مهر زیادی دارد و تصمیم دارد که او را وارث خود بکند آمبروز مجرد است تا زمانی که به دلیل مریضی به ایتالیا می رود و آنجا با یکی از خویشاوندان دورشان به نام راشل ازدواج می کند در ابتدا ظاهرا همه چیز خوب است ولی بعد لحن نامه ها خطاب به فیلیپ تغییر می کنند ....

نسبتا خوب بود یک داستان کلاسیک نه چیز دیگه در ضمن اینکه مریضی ربط داده شده به راشل هم چندان هیجان انگیز و جالب نبود اما در کل داستان گیرایی بود و آدم را با خودش همراه می کرد توی داستان های کلاسیک داستان زیبایی هست  .

قبلا از دوموریه چندتا کتاب خوندم که توی پست های قبل گذاشتم . ایشون از نویسنده های انگلیسی هستند .البته خلاصه های مفصل و کاملی نیستند اما خوب

 

قسمت های زیبایی از کتاب

اگر بنا بود هر مردی زنش را به دلیل بدزبانی و پرخاشگری بکشد ، آن وقت همه مردها قاتل بودند !

 

من تا پایان همر به این می اندیشم که زنی که عشق را می پذیرد تا چه اندازه بی دفاع می گردد . شاید با همین راز است که ما را پایبند خود نگه می دارند و شاید زنان تا آخر عمر این راز را در خود نگاه می دارند .

دشمن عزیز/ وبستر

دشمن عزیز

 

جین وبستر

سوسن اردکانی

 

انتشارات مدبر

اين كتاب از جايي آغاز مي شه كه جودي ابت ( از كتاب بابا لنگ دراز ) با جرويس پندلتون ازدواج كرده در مسافرت به سر مي برند و تصميم گرفتند پول قابل توجهي را سبب به سازي پرورشگاهي بكنند كه جودي توي اون بزرگ شده اونها از سالي مي خوان مسئوليت اين كار را به عهده بگيره و كتاب مجموعه نامه هاي سالي است كه اكثرا به جودي نوشته مي شه و از حال و روز پرورشگاه و مرحال بهبودش و رابطه سالي با دكتر پرورشگاه سخن مي گه .

قشنگ بود دوسش داشتم . نامه ها صميمي و زيبا هستند سرگرم كننده و روانند و فقط نامه هاي آخري سبك و سياقش به هم مي خوره . من اين كتاب را با فاصله زيادي از بابا لنگ دراز خوندم و خوشم اومد شايد اگر پشت سر هم بخونيد نحوه نوشتنشون خيلي شبيه باشه و حوصله تون را سر ببره .

خانم جين وبستر از نويسنده هاي امريكايي هستند .

پ. ن : تصميم نداشتم يك دفعه اي بالزاك را خاتمه بدم اما پيش اومد مي خواستم با كتاب راهزنان تمامش كنم كه ديدم همون يك روز بي فرداست با ترجمه اي ديگه كه به نظرم تو يك نگاه راهزنان ترجمه بهتري داشت بنابرين پايان يافت .
سال ها قبل بابا لنگ دراز را خونده بودم و مي دونستم دشمن عزيز ادامه اون هست و واسه همين تصميم گرفتم يك نگاهي به اين كتاب داشته باشم .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آیا مردها خنده آور نیستند ؟ وقتی می خواهند برای تعریف از تو آخرین زورشان را بزنند ، با ناشیگری به تو می گویند که یک مغز مردانه داری !

 

در یک ازدواج قانونی تو مجبوری حس کنی که راه برگشت نداری و تا ابد باید با طرف سر کنی ، از این رو در عمل تمام عقلت را به کار می اندازی تا ازدواجت سعادت آمیز بشود .

 

بچه ها موجب شادی نامحدود و مراقبت نامحدودن