دیگر سیاووشی نمانده/ الهی

دیگر سیاووشی نمانده

 

اصغر الهی

 

انتشارات توس

سال نشر : 1369

دیگر سیاووشی نمانده : دختر به ملاقات برادرش به زندان رفته .

تاریکان : چند نفر متهم در بیمارستان .

آخرین پادشاه : مردی که پاشده بود .

چهل دختر گلابتون گیسو : چهل دختر زیبا و دزدانی که به قلعه آمدند .

درخت سبز عاشق : زن عاشق مرد بود اما که می دانست .

داستان های سرداری : مردی که با لشکر جن ها در ارتباط بود .

اختگی : مردی که قرار است به حرم سرا فرستاده شود .

مرد سنگی : تهدید زندانی برای حرف زدن .

خورشید در صبح غروب می کند : صحبت های زندان .

شاگرد من معلم من : شاگرد و معلم در زمان انقلاب .

عدل : دادگاهی که جرم متهمانش کتاب خواند است .

قبلا دو تا کتاب از آقای الهی معرفی کرده بودم دوست هم نداشتم سبک کار ایشون را ولی توی همون مرتب سازی فهرستم به یک کتاب قدیمی ازشون برخوردم که سراغش نرفته بودم و گفتم نوشته های دیگه شون را هم امتحان کنم . باید بگم از اینم خوشم نیومد سبکش برای من قابل پذیرش نیست باهاش ارتباط برقرار نمی کنم یه جور خوندن بدون لذت هست برام اما مسلما کتابی هست که بعضی ها بپسندن و دوستش داشته باشن .

حکایت عشق و عاشقی ما/ الهی

حکایت عشق و عاشقی ما

 

اصغر الهی

 

انتشارات چشمه

سی سی یو 2 : مرد از ده پدر بدحالش را به بیمارستان آورده .
راننده و گودال : مرد می خواهد با تاکسی به سر کار برود اما انگار راننده جور دیگری است .
من کله شق خر : زندگی مامور ساواک
عشق در اردوگاه : وقتی دکتر اردوگاه دل به مریضش می بندد .
پنجره ی سومین اشکوب ساختمان شماره یک : حالا بعد از سال ها زن از خانه می رود تا به دل خودش برسد.
این طوری آهسته آهسته پوست می اندازیم و می میریم : دوستانی که تصمیم می گیرند مهاجرت کنند و از ایران بروند .
حکایت عشق و عاشقی ما : پسرک عاشق شاهزاده ای عرب شده از زمانی که عکسش را دیده .
مردی که خود را حلق آویز کرد : معلم بازنشسته خودش را دار مي زند .
هیچ کس نیامد : زن و مرد منتظرند كه هر لحظه مامورها به خانه شان بريزند .

از اصغر الهي قبلا كتاب سالمرگي را خونده بودم كه زياد هم باهاش ارتباط برقرار نكرده بودم اما حالا كه داشتم تازه هاي نشر را بررسي مي كردم ديدم كتاب جديدي داره اونم داستان كوتاه و فكر كردم بد نيستم اينم يك امتحاني بكنم . خيلي بهتر از اون بود توي ايجاد ارتباط حداقل مشكلي نداشتم اما در مجموع موضوعات و زاويه ديدش چندان مورد پسند من نيست و ارتباط زيادي باهاش برقرار نمي كنم . يك سبك معمولي چيزي كه زياد هم به عمق نمي ره .

سالمرگی /الهی

سالمرگی

 

اصغر الهی

 

انتشارات چشمه

کتاب راجع به مرگ هست . رمانی هست کوتاه با راوی های مختلف خیلی پیچیده و تو در تو و خیلی باید دقت کنید تا سرنخش را از دست ندهید . زنی که فکر می کند همه ی بچه های عالم بچه ی اویند مردی که نذر می کند فرزندش را بکشد پسری که در جبهه شهید می شود .... سه نسل از یک خانواده و مرگ ها و ماندن هایشان را مرور می کنیم .

من اصلا خوشم نیومد زیادی گیج کننده بود ولی ممکنه اگه کسی همون اول جذب کتاب بشه و بهش دل بده و دقیق تر بخونه دوسشم داشته باشه برای من جذابیتی درست نکرد و زیاد پیگیرش نشدم در حقیقت . این کتاب برنده جایزه گلشیری شده  . فکر کنم فروششم بد نبود چون من بارها و بارها اسمشو شنیده بودم و تصمیم داشتم هر چه سریع تر بخونمش .

آقای الهی مشهدی هستند و دکترای روان پزشکی از دانشگاه تهران دارند . توی دانشگاه تدریس کردند و همین طور سردبیر مجلات روان شناسی هم بودند .

 

قسمت زیبایی از کتاب

زن ها را همیشه به اسارت می برند . سده هاست که در اسارت زندگی کرده ایم و می کنیم . برای آن که خودم را باور کنم نقاشی کردم . آهنگ ساختم . فیلم درست کردم . حالا می بینم مثل همه ی زن ها فقط باید گریه کنم تا خودم را باور کنم .