رقصنده با اسب/ مویز

رقصنده با اسب

 

جوجو مویز

آرش هوشنگی فر

 

انتشارات آزرمیدخت

سال نشر : 1396

در ابتدای کتاب سه قصه داریم یک مدرسه سوارکاری که بسیار پیشرفته و محرمانه است و درگیری دو تن از اعضا . دومین دختر نوجوانی که پدربزرگش مربی سوارکاری است و او را نیز آموزش داده تا سوارکار بزرگی شود . سومین مورد نیز زن و شوهری است که در حال طلاق می باشند و زن وکیل است . این داستان ها به تدریج به یکدیگر وصل می شوند دختر و پدر بزرگ قرار است به دیدن نمایشی در مدرسه سوارکاری بروند اما پدربزرگ مریض می شود و دختر برای نگه داری به زن و مرد مذکور سپرده می شود ..

 

قسمت های زیبایی از کتاب

گذراندن وقت با افراد واقعا ثروت مند مانند خواندن مجله های دکوراسیون داخلی است . موجب می شود از چیزهایی که خودت داری ناراضی بشوی .

 

هیچ خوشبختی در این جهان نیست ، مگر آن که انسان در اثر عشق به کار خودش به دست آورد .

خلیج نقره ای/ مویز

خلیج نقره ای

 

جوجو مویز

آرش هوشنگی فر

 

انتشارات آزرمیدخت

سال نشر : 1396

مایک در یک شرکت سرمایه گزاری کار می کند و هدف جدید آنها تاسیس هتلی لوکس در خلیج نقره ای در استرالیاست . مایک در مهمان خانه محقر کنار ساحل ساکن می شود و با افراد آنجا رابطه عمیقی برقرار می کند و متوجه می شود دلفین ها و نهنگ ها چه قدر برای این مردم مهمند و وجود ورزش های آبی در ساحل هتل مذکور می تواند فاجعه محیط زیستی باشد . همچنین لیزا زن جوان ساکن هتل و دخترش هانا توجه او را جلب می کنند مادر و دختری هراسان....

یعنی واقعا همه قصه هاش همینه همون قصه های عامیانه یک ورژن بالاتر یک کم رنگ و لعاب تر من واقعا از این مویز خوشم نمی یاد و باهاش ارتباط برقرار نمی کنم نه موضوعات بران جالبه نه پیچش های داستانی نه ... قلمش فقط توی ذوقم نمی زنه ....

 

قسمت های زیبایی از کتاب

گاهی وقت ها سخته آدم از قبل بدونه خودش چه کار ممکنه بکنه

 

مردم چیزهایی را می شنوند که خودشان می خواهند بشنوند .

 

هیچ چیزی نیست که بتواند درد از دست رفتن فرزند را تخفیف دهد . هیچ درس ارزشمندی از این اتفاق نمی شود گرفت . یک در آن چنان بزرگ آن چنان فراگیر و چنان تاریک است که در بیان نمی گنجد . این یک درد فیزیکی غم افزا و همه جانبه است که انسان از شدت آن شوکه می شود و هر زمان که فکر می کند یک سانتیمتر از آن فاصله گرفته با توان کامل بازمیگردد مانند موج جزر و مد که او را دوباره در خود غرق می کند .

 

گاهی دروغ گفتن راهی برای اینه که همه کمتر درد بکشند .