در غرب خبري نيست /رمارک
در غرب خبري نيست
اريش ماريا رمارك
سيروس تاجبخش
انتشارات ناهيد
کتاب در غرب خبری نیست داستان پسربچه های جوان آلمانی است که از پشت نیمکت وارد میدان جنگ می شوند . پسرهای هم کلاسی که زندگی و امید و آینده در رو به روی آنهاست و با حرف های احساسی معلم ها و جامعه به جبهه می آیند . حرف های احساسی کسانی که خود تاب جبهه را ندارند . پسران 19 ساله ای که زود جنگ را یاد می گیرند . داستان وصف جنگ است ، وصف سختی ها و وحشت آن برای 7 پسر هم کلاسی .
خیلی قشنگ بود من خیلی دوسش داشتم . دید ساده و روانش و این بعدی که نگاه کرده بود نوجوانانی که تهییج شده به جنگ می رند با حرفای کسایی که خودشون هیچ جسارت و جرعتی ندارند . دیدگاه قشنگی بود و سختی ها و عذاب جبهه را هم قشنگ و بدون جانبداری نشون داده بود . داستان بی طرفانه و زیبایی بود خیلی به دلم نشست .
آقای رمارک خودش آلمانی هست و مجبور شده توی جنگ جهانی هم شرکت کنه و از تجربیات خودش هم برای نگارش این کتاب استفاده کرده . البته رژیم نازی بعدها تابعیت آلمانی اونو لغو می کنه و رمارک هم تابعیت آمریکایی می گیره . از روی این کتاب ، فیلم خیلی موفقی هم ساخته شده .
پ.ن : دو سه تا کتاب مشهور بود که بدجور رو اعصابم بود بخونمشون فعلا این دو سه تا را می خوام معرفی کنم تا دوباره برگردم سراغ نویسنده هایی که یا قبلا معرفی کردم یا می خوام تعدادی از کتاباشونو کنار هم بخونم .
قسمت هاي زيبايي از كتاب
حقيقت اين است كه در سه چيز استاد شده ايم : قمار ، فحش و جنگ . سه چيزي كه در برابر بيست سال زندگي حاصلي است ناچيز و در عين حال زياد و وحشتناك .
زماني آرزوهايي داشتيم ولي آنها فراموش شدند ، چون مال دنياي ديگري بودند كه امروز از ما خيلي دور است .
چيزي كه باعث مي شود آدم به نظر اين قدر فراموشكار بيايد ، عادت است . ديروز باران آتش به سرمان مي باريد ، امروز با هم شوخي مي كنيم و توي كوه و صحرا پرسه مي زنيم و فردا دوباره به سنگرها و زير آتش برمي گرديم .
یک فرمان نظامی این انسان های ساکت و آرام را دشمن ما کرده است و فرمان دیگری می تواند آن ها را دوست ما کند .
حرفی نداریم که معلم ها و مردم و روزنامه ها می گن که ادعای ما درسته و خدا کنه که این طور باشه . اما معلم ها و مردم و روزنامه های فرانوسی هم می گن حرف اونا درسته . حالا چی می گی ؟