بيلي باد ملوان /ملویل

بيلي باد ملوان
هرمان ملويل
احمد ميرعلايي
انتشارات فردا
بيلي باد ملوان جوان و بسيار زيبايي است كه همگان او را بسيار دوست دارند . او مجبور مي شود كه در يك كشتي نظامي انگليسي به كار بپردازد و اين رويدادها نيز در زمان جنگ و سخت گيري نظامي اتفاق مي افتد . بيلي پسري شديد مثبت و خوب است و كلاگارت معلم اسلحه كشتي مردي شرور و بسيار بدجنس مي باشد كه سعي در ايجاد دردسر براي بيلي دارد .
خيلي افتضاح بود . داستانش كه بي مزه بود از اين موضوعات عاميانه و شخصيت هاي سياه و سفيد يعني يك جورايي عين داستان كودك بود . نثرش كه هم خيلي خيلي بده البته به اندازه موبي ديك اضافه گويي نداره ولي خوب اصلا باهاش ارتباط برقرار نكردم و اعتراف مي كنم با دقت هم نمي خوندمش چون خوشم نمي يومد . چه كنم هر چي هم بگن ملويل نويسنده بزرگيه من هيچ لذتي از كاراش نمي برم . جالبه بدونيد اين كتاب بعد از مرگ نويسنده چاپ شده .
قسمت هاي زيبايي از كتاب
چه كسي مي تواند در رنگين كمان پايان رنگ بنفش و آغاز رنگ نارنجي را با خطي مشخص كند ؟ تفاوت رنگ ها را به طور مشخص مي بينيم ، اما دقيقا در كجا يكي به درون ديگري مي ريزد و مي آميزد ؟ داستان عقل و جنون نيز چنين است .
چهل سال پس از هر نبرد براي فردي غير جنگجو آسان است تا در اين باره كه نبرد چگونه مي بايست انجام مي شد استدلال كند . اداره جنگ به طور فردي و زير آتش ، و در ميانه دود و دمه كور كننده آن ، چيز ديگري است .
توي اين وبلاگ مي خوام خلاصه كتاب هايي را كه مي خونم بنويسم و همچنين قسمت هاي زيبايي از اون ها را ، تا هم براي خودم بمونه هم اگه كسي دلش خواست استفاده كنه