پایان ها / منیف
پایان ها
عبدالرحمن منیف
یدا... ملایری
انتشارات مروارید
طیبه دهکده ای است که مردمش عاشق سرزمین خود هستند زمینی که در سال های بی بارانی خشک می شود قحطی وارد ده می شود و این دهکده هنوز سدی ندارد . عساف یکی از اهالی روستاست که اهل شکار است بیابان را خوب می شناسد و در زمان قحطی برای همه شکار می کند . عده ای از شهر آمده اند و عساف آنها را برای شکار می برد و ...
خیلی حال و هوای متفاوتی با کتاب قبلی داشت . راستش این یکی را اصلا دوست نداشتم یک جورایی کسل کننده بود حوصله آدم سر می رفت و اون قسمت اخرش که هی اهالی داستان می گفتن به نظرم بی مزه بود مثل کسی که کلی داستان مونده رو دستش چهارچوب نداره می یاد این مدلی نقلشون می کنه . نمی خوام بگم کتاب بدیه اما از نظر شخصی من مسلما کتاب خوبی هم نبود .
آقای ملایری مترجم کتاب قبلی ایشونم بودند و در حقیقت تز پایان نامه ارشد و دکترای آقای ملایری ظاهرا در مورد آقای منیف بوده و برای همینم پیگیر ترجمه کاراشون هستند و روشون شناخت دارند .
باید بگم رمان های آقای منیف اصولا زمان و مکان خاصی نداره و وقتی ازش پرسیدند آیا دلیل این امر سانسوره ؟ گفته نه دلیلش مشترک بودن دردهاست یک جوری اشاره به این امر که هر اتفاقی توی یک کشور عرب بیفته به سرعت توی بقیه عرب نشین ها هم حادث می شه .
قسمت های زیبایی از کتاب
مردم خوش دارند هرزاگاهی روزهای دلاویز گذشته را به یاد اورند ولی روزهای سخت هم زیبایی خود را دارند .
آدم ها اگر دست به دست هم با گرفتاری ها درافتند دشواری ها کمتر خودنمایی می کند و می شود بر آنها چیره شد .
توي اين وبلاگ مي خوام خلاصه كتاب هايي را كه مي خونم بنويسم و همچنين قسمت هاي زيبايي از اون ها را ، تا هم براي خودم بمونه هم اگه كسي دلش خواست استفاده كنه