کشور آخرین ها

 

پل اوستر

خجسته کیهان

 

انتشارات افق

سال نشر : 1381

آنا دختری که در ناز و نعمت بزرگ شده مدت هاست از برادرش ویلیام بی خبر است . ویل خبرنگار بوده و راهی کشور خوفناکی شده و دیگر خبری از او نیست آنا به دنبال ویلیام راهی آن کشور می شود و کتاب شرحی است از اوضاع این کشور. مملکتی که هیچ ثباتی ندارد حتی خانه ها سند ندارند و دائما مهاجمان شما را از خانه بیرون می کنند پر از دزدی غارت و بی قانونی است اگر اشنایی نداشته باشی نمی توانی جز رفتگری شغلی داشته باشی و دولت ها دائم عوض می شوند و ....

حالا بعد از معرفی چند تا نویسنده جدید می خوام طبق روند قبلی پرونده اوستر را مرتب کنم . کتاب های زیادی ازش معرفی کردم اما نمی دونم چرا سراغ این کتاب نرفته بودم . کتاب نسبتا قشنگی هم هست تصویر و نماد یک پادآرمانشهر را واقعا زیبا تجسم کرده کنایه ها جالبن ولی خوب کتاب چندان گرم و پرکششی نیست .  باید بگم از روی این کتاب فیلمی هم ساخته شده .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

من حساب زمان را از دست داده ام و دیگر هیچ چیز نمی تواند آن را به من بازگرداند .

 

به طور کلی مردم فکر می کنند اوضاع در گذشته هر چه قدر که بد بوده ، بهتر از امروز بوده است .

 

لحظه ای غفلت کافی است تا همه چیز را از دست بدهی و ناگهان هر چه را که با تلاش به دست اورده ای نابود می شود و از دست می رود .

 

هر چه بیشتر به پایان نزدیک می شوی چیزهای بیشتری برای گفتن باقی می ماند .