علف شبانه/ مودیانو
علف شبانه
پاتریک مودیانو
شبنم درویش
انتشارات چشمه
مرد دارد به روزهای گذشته فکر می کند به روزی که با دختری به نام دنی آشنا شده بود دختری که ظاهرا درگیر ماجرای یک قتل اتفاقی و تعدادی دوست مراکشی خطرناک بود و تمام داستان یاداوری آن ایام خاطرات و مرور نوشته های کوتاهش در مورد ان روزهاست .
خیلی چهارچوبش عین کتاب قبلیه اینو بیشتر دوست داشتم نه که موضوعش جالب تر باشه برام اما دو تا کتاب پشت هم با همچین موضوعی شاید بیشتر بردم توی این حال و هوا و جو داستان مرور روزهای از دست رفته خاطراتی که انگار از پشت یه مه داری نگاش می کنی واکاوی خاطرات کارایی که کردی و یا کاش کرده بودی یک جور حالت گنگ و باحالی داره که خیلی به دلم می شینه جالبیش اینه اقای مودیانو می گه من نوشتنو دوست ندارم !
قسمت های زیبایی از کتاب
عبارت هایی که وقتی از کنار دو نفر که در خیابان در حال حرف زدن هستند ، رد شوید و بشنویدشان ، شگفت زده تان می کند و شما هیچ گاه نخواهید فهمید که قضیه چیست .
من ترجیح می دم یهویی ببرم . خداحافظی ها رو دوست ندارم .
تکامل همیشه سخته . سخت و بی روح . تکامل شاد سراغ ندارم .
توي اين وبلاگ مي خوام خلاصه كتاب هايي را كه مي خونم بنويسم و همچنين قسمت هاي زيبايي از اون ها را ، تا هم براي خودم بمونه هم اگه كسي دلش خواست استفاده كنه