ساختار شکن چشم ها

 

مجید دانش آراسته

 

انتشارات سمام

کاجو : فروشنده دیوانه

قبل از عقد : عاقد و اجرای خطبه

پیشکش : ولگرد عاشق

شهروندان : یک بحث قهوه خانه ای

در باغ خواب پدرم : پدری که رویای زیبایی می دید

سوراخ : مشکل پدر و پسر

ارجاع : گفت و گوی زنده

الهام : فرق الهام و پیشگویی

آشپزی : زن از شوهرش می خواهد دیرتر به خانه بیاید

قیامت : ماجرای کار و زندگی و فقر و ...

شاهد جمله ها : تلفن های دکتر

یک اسم زیبا : فامیل زیبای دردسر ساز

قرص ها فراموش نشود : ازدواج بی سرانجام

نشر اکاذیب : چند تکه

خمس و ذکات : ماجرای نشر کتاب

همپالگی ها : دعوای دو دوست

اهتزاز : دو معلم

تو چه می گویی : وقتی مرد دسوت معتادش را به خانه می برد

الگو با مژدگانی : پیرمرد سیگاری

ساختار شکن چشم ها : همسران نویسندگان

فلورانس : کارمند داروخانه ای که نقاش شد

از خرمشهر گریزی نبود : زنی که عاشقش بود

پرگار : گفت و گوی دو معتاد

میوه فروش سر کوچه : زن از میوه فروش بدش می آید چون بعد از مرگ زنش رفته و با زن جوانی ازدواج کرده

اینم سومین مجموعه داستان از ایشون که به نظرم کاملا در قد و قواره داستان های قبلیه و چیزی نه ازشون کم شده نه زیاد داستان های ماندگاری نیستن به نظر من چیزی که بعدها یادتون بیاد این کتاب را خوندین اما کتابی هم نیست که اگر کنارتون بود بگین ارزش وقت گذاشتن نداره

در مورد آقای دانش اراسته باید بگم ایشون اول کارگر کارخانه ریخته گری بوده بعد وارد کانون پرورش فکری کودک و نوجوان می شه و مشغول نویسندگی .

 

قسمت زیبایی از کتاب

ای کاش من هم مثل او می شدم و او مثل من . اما چه باید کرد که هیچ کس مثل کس دیگر نمی شود و این باعث تاسف است .