عاليجناب كيشوت

 

گراهام گرين

رضا فرخفال

 

انتشارات رضا

عاليجناب كيشوت كشيشي است كه به دليل شباهت اسمي خيلي ها او را از نوادگان دن كيشوت مي دادند . اتفاقاتي افتاده و كشيش كيشوت همراه با شهردار كمونيسم شهر راهي يك مسافرت مي شوند و خوب توي اين مسافرت بحث و گفت و گو دارند با هم .

اصلا خوشم نيومد . حتي تمركز نمي تونستم روش بكنم . موضوعش كه خيلي تكراري هست آدم ياد داستان هاي دن كاميلو مي افته . بعد اين بحث ها هم نه من اطلاعي داشتم نه برام جذابيتي داشت . ترجمه خوبي هم نداشت .

پ. ن : اين كتاب هم از مطالعات قديمي هست كه سعي كردم از روي يادداشت هام يك چيزي تايپ كنم .