
و گفت امروز بینی و فردا بینی و پس آن فردا
نیما دهقانی
انتشارات نمایش
بک نمایش نامه خیلی کوتاه در مورد منصور حلاج و البته به زندگی حلاج نمی پردازه بلکه تمام داستان حول همسر حلاج می گرده زنی که عاشق شوهرشه منتظر برگشتشه و توی این تنش ها و ضدیت ها با حلاج زخم زبان ها و نگاه های بد را تحمل می کنه .
قشنگ بود از یک زاویه واقعا جدید به قضیه نگاه کرده احساسیه و خوب نقش همسرهای چنین افرادی را به تصویر کشیده البته اولش زیاد خوشم نیومد اون حالت شعاریش و تئاتریش تو ذوقم می زد اما بعد بعد احساسیش غلبه کرد و نظر بهتری بهش داشتم .
آقای دهقانی از نویسنده تهرانی هستند و به کار کاگردانی هم اشتغال دارند . نمایش نامه ای که گفتم در جشنواره تئاتر عروسکی بین المللی در تهران برنده مقام نخست نویسندگی شد . جوایز دیگری هم بردن ایشون و در ضمن توی برخی مجلات هم در زمینه تئاتر همکاری هایی می کنند .
قسمت های زیبایی از کتاب
نترس جانم ، نترس کودکم ... و بمان در بطن بی مرز من ... این سرزمین گم ، که امن ترین جای دنیاست ، امن ترین جای رویا .
تمام این سال ها که با خیال تو مشغول دیوانگی ام بودم ، تمام این شب ها که بارویای زندگی در وهم مردنم بودم ... در پای درس کدام استاد مشق عشق می کردی ؟
وقتی در این آینه ها تکثیرت می شدم ، وحدت کدام وجود را اثبات می کردی ؟