قارا چوپان

 

مرتضی کربلایی لو

 

انتشارات افراز

قهرمان داستان پسر جوان خیلی باهوشی هست که پایبند هیچی نمی شه گاهی سراغ درس و اختراع می ره گاهی موسیقی گاهی شعر ولی نهایتا قید همه را می زنه یک نگاه خاص و فلسفی به زندگی داره و پریشانه . در این بین با دختری به نام مارال آشنا می شود که او نیز غریبه ای است در بین آدم ها و به دنبال مارال به جنگل می رود .

خوشم نیومد . راستش همین هفته پیش سه تا از کتاب های آقای کربلایی را معرفی کردم و باهاشون ارتباطی برقرار نکردم ولی توی برنامم بود یکی دو تا کتاب جدیدترشونم بخونم و بعد قضاوت کنم . اون حالتی که روی اعصابم بود واقعا توی این کتاب خیلی کمرنگ شده بود و از بین رفته بود . اما یک جور اغراق نمایی و سمبل سازی ناموفق بود من این حس را داشتم که می خواد شخصیت های خاص و فضای معنوی بسازه از این داستان های سورئال که یک جوری نهایت خیلی ساختگی و پیچ در پیچ شده بی دلیل .

 

قسمت های زیبایی از کتاب

آدمی که جهنم می رود رفیق می طلبد .

 

این که گفته اند آدم از دانستن لذت می برد درست نیست . گاهی آدم پای می فشارد بیشتر نداند . شاید چون محتاج ثبات است .